محل تبلیغات شما



من به معنای کلمه بعد از رفتنش تحت تاثیر بودم و از لحاظ بالینی افسرده تا مدت ها غروبا که از خ شریعتی رد میشم بغض میکردم و میگفتم محاله من فراموش بکنم یه مدت طول کشید ولی زندگی پیش رفت و منم فراموش کردم همه چیو ولی امشب سالگرد رفتنشه و باورم نمیشه پنج سال گذشته از اون روز .

+rest in peace brother 


دیروز دوشنبه از همون اولش بد شروع شد و منم آلردی اعصابم داغون بود هم اتاقی هام تا ساعت سه بیدار بودن و من نتونستم بخوابم مدام با خودم کلنجار میرفتم دلم میخواست پاشم سرشون داد بزنم ولی نمیتونستم یه چیزی هست همه جا و همیشه که منو ساکت نگه میداره بهرحال صبح رفتم کلینیک و دکتر از کار گروه ما خیلی خوشش اومد ولی حدس بزن چی؟کاری که به معنای کلمه همشو من انجام داده بودم به اسم آ تموم شد و آ بعد کلاس اومد گفت خیلی ناراحت شدم منم داشتم به این فکر میکردم اگه انقدر معذب شدی همونجا باید پا میشدی میگفتی فلانی اکثر کارو انجام داده you stupid dumbasبهرحال من کلا تا ظهر شات داون بودم و ۱۲ که کلاس تموم شد داشتم اسنپ میگرفتم یهو دیدم یه نوتیفیکیشن از یوتوب دارم که میگه jk تصادف کرده یعنی تا جزییات رو خوندم فهمیدم که خوبه حالش خودم سه تا سکته کردم the amount of stupidity is crazy in me lolدیروز از خیابون سئول دوباره رد شدیم چقدر دلم میخواد برم یه بار 서울 공연 رو از نزدیک ببینم anywayبرگشتم خوابگاه و بعدشم اومدم خونه ولی خیلی حس بدی داشتم احساس کردم که failشده ام تو یه امتحانی انگار 아빠 میخواست که منو باز هل بده سمت مستقل شدن و انتظار داشت من برم بمونم ولی چون برگشتم یعنی وابسته ام یا ضعیفم یا نمیدونمsoftام فکر می کنم ناراحت بود از برگشتنم لحظه ای که تو ماشین نشستم اینو فهمیدم با خودم میگفتم کاش نیومده بودم ولی حقیقت اینه که شرایط زیادی سخت بود اونجا هم .دیروز سر کلاس آقای الف درباره پوستر چندهمسری که تازگیا بیرون اومده صحبت کرد و دکتر هم چهل و پنج دقیقه داشت باهاش بحث میکرد و imagine being that worthy to her we can't relate:)))من ازش خوشم میاد میخواستم برم بهش بگم you're a good manهمونجوری که اون خانومه دستیار های به جیمین گفت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حسام جان نثار (موزیک)